Saturday, April 18, 2015

به سادگی یک واشر عوض کردن

یادم می آید که واشر شیر آب آشپزخانه خانه مان هم همیشه لق می شد، اول های کار، کسی به آن توجه نمی کرد و همه فقط نشتی آب را نگاه می کردند، بعدها نشتی آب مهلت نمی داد تا آب از شیر بیرون بیاید و همه آن مثل فواره ای این طرف و آن طرف می پاشید، آنوقت بود که همه مان فقط غر می زدیم و کسی آچار دست نمی گرفت تا بلکه مشکل حل شود. آنوقت بابا، بی آنکه کسی به او چیزی گفته باشد، از سرکار واشر بدست می آمد و دو ساعتی به آن ور می رفت و می گفت این بار دیگر درست درست است. اما واقعیت ش این بود که نبود. که چند ماه دیگر همان آش بود و همان کاسه و همان واشر لق.
راستش را بخواهی، دقت که می کنم می بینم وقتهایی هست که  یک چیزی این وسط می لنگد. دقیقن مثل یک واشرِ کوچکِ شیر آب آشپزخانه، همان اول های کار که فقط نشتی دارد. مثل یک پیچ لق شده وسط یک ماشین غول آسایی که همه انگشت به دهان تحسین ش می کنند. این وقتها که می شود، چشم می بندم، سعی می کنم مثل کودکی در دلم بشمارم تا بگذرد، تا دیگر صدای لقی پیچ یا واشر بند بیاید و من یادم برود که یک چیزی آن وسطها لق است و ماشین غول آسای بی نقص م، عیب و ایراد دارد. به این امید که وقتی چشم باز کرده باشم، تو از سرکار واشر-بدست آمده باشی و بگویی همه چیز درستِ درست است. حتی اگر بدانی چند ماه دیگر همان آش است و همان کاسه.